گزدون
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان عزیز

 *توجه*

*تبادل لینک هوشمند *

افتخار ما همراهی شماست
برای تبادل لینک، ابتدا سایت ما را با عنوان: گزدون و آدرس:   gazdoon.ir   لینک نمایید؛ سپس مشخصات لینک سایت خود را در کادر زیر بنویسید . در صورت وجود لینک ما در سایت شما، لینک شما به طور خودکار در سایت ما قرار می گیرد.





ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان

روز جوان روزی است که در تقویم کشورهای مختلف برای جوانان نام‌گذاری شده‌است.در کشور عزیزمان ایران ۱۱ شعبان ،روز میلاد حضرت علی‌اکبر فرزند امام حسین (ع) ، بعنوان روز جوان و در کشورهای دیگر روز ۲۱ آگوست توسط سازمان ملل بعنوان روز جوان در نظر گرفته شده‌است.

روز جوان میلاد حضرت علی اکبر

روز جوانی یا روز جوان

من جوانم. او جوان است. ما جوانیم. یا: من در میان جوانانم. او در میان جوانان  است. ما در میان جوانانیم. جوانان در دبیرستان، در دانشگاه. جوانان در بازار، در مسجد. جوانان روی سكوهای استادیوم. جوانان در مطبوعات، جوانان خواننده مطبوعات. جوانان مخاطب پیام ها، جوانان صادر كننده پیام ها. جوانان در شهر، جوانان در روستا. جوانان اینجا، جوانان آنجا، جوانان همه جا.

 امروز روز جوان، فردا روز جوان و هر روز دیگری روز جوان. اعلام یک روز به عنوان روز جوان فقط گریزی است برای خالی نبودن عریضه طولانی عنوان روزها. وگرنه چه روزی را به یاد داری كه روز جوان نباشد. كدام سازمان و نهاد و وزارتخانه ای را سراغ داری كه با جوان سروكار نداشته باشد. از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و اجتماع، همه چیز در این كشور آكنده از جوانان است.

در سرزمین جوانی، جوانی كردن و جوان ماندن سخت است وگرنه هركسی پس از نوجوانی ، لاجرم جوانی است برنا. مسئله این است جوانی كردن.

جوانی كردن واژه ای است لیز. مثل صابون آب خورده. به دست نیامده از دست می رود. تیز است مثل تیغ و در كشور ما خیلی صفات دیگر دارد كه هر كدام را می توان در كنار هم قرار داد و نتیجه گرفت. جوانی كردن پدیده ای است عجیب، پیچیده و تا حدودی ناممكن.

بسیاری از والدین و مسئولان و صاحب نظران جوانی را می پسندند كه جوانی نكند. مثل مردان و زنان سالخورده و میانسال سنگین رفتار كند.عجله نكند. همه پیش فرض ها و اما و اگرها را در رفتارهایش لحاظ كند. این نگرش محافظه كارانه به جوانی از آنجا ناشی می شود كه مردان جاافتاده و زنان جهان دیده ، حال و حوصله دردسرهای جوانی كردن جوانان را ندارند.

 دل و دماغ سرعت و عجله جوانان را ندارند. می خواهند آنها را به ثبات و رنگ و بوی خودشان در آورند. پیراهن پاره نكرده، مثل آدم های هزار تا پیراهن پاره كرده زندگی كنند تا هم خیال خودشان از آینده جوان شان راحت شود و هم به وجود چنین جوانان سنگین و جاافتاده ای افتخار كنند. مسئله امروز جوانان جوان نیست. مسئله همان است كه گفتم، جوانی كردن است. اگر این روز جوان با عنوان روز جوانی كردن نامگذاری می شد، ماجرا كلی از این رو به آن رو می شد. زیرورو می شد و به هم می ریخت، جوانی كردن اولین و مهمترین عامل جوان بودن است. داشتن سن جوانی كه متر و معیار مهمی نیست.

بیایید به واسطه روز جوان بار دیگر به این موضوع حیاتی نگاه كنیم كه به عنوان جوان ترین جامعه جهان چقدر فرصت و امكان جوانی كردن در شهر و روستا پدید آورده ایم. چقدر روزنه و پنجره برای دیدن. چقدر راه و هدف برای رفتن و رسیدن و چقدر انگیزه و امكان برای ماندن و جوانی كردن به وجود آورده ایم. به خیابان ها و كوچه ها، به معابر و چهارراه ها، به استادیوم ها و سكوها به لابه لای این جمعیت پیاده روها نگاه كنیم و فراموش نكنیم زندگی آن جوانی كه امروز در تنگناهای آگاهانه و ناخودآگاه رنگ عصیان و یا هاشور بی خیالی می خورد، آینده سرزمینی است كه دوستش داریم.

آن كسی كه از جوان توقع میانسالی و جاافتادگی دارد. آن كسی كه جوان را از جوانی كردن برحذر می دارد، آن كه نمی داند برای جوان امروز مرز تجمل حرف ها به پایان رسیده و زمان زمان عمل جوانانه برای جوانان است.همه و همه در یك سمفونی كشدار می نوازند كه نامش بی توجهی است.

به مناسبت روز جوان، روز ملی جوان، حداقل این درخواست را می توان كرد كه بیایید برای یك بار هم كه شده تماشا كنیم شهرمان و بگوئیم: كجاست جای جوانی؟

زندگي نامه علي اكبر

حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) بنا به روايتي در يازدهم شعبان،سال43 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر گرامي اش امام حسين بن علي بن ابي طالب (ع) و مادر محترمه اش ليلي بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفي است.او از طايفه خوش نام و شريف بني هاشم بود . و به بزرگاني چون پيامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) و امام حسين (ع) نسبت دارد.
ابوالفرج اصفهاني از مغيره روايت كرد: روزي معاويه بن ابي سفيان به اطرافيان و هم نشينان خود گفت: به نظر شما سزاوارترين و شايسته ترين فرد امت به امر خلافت كيست؟ اطرافيان گفتند: جز تو كسي را سزاوارتر به امر خلافت نمي شناسيم! معاويه گفت: اين چنين نيست.
بلكه سزاوارترين فرد براي خلافت، علي بن الحسين(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) مي باشد و در وي شجاعت و دليري بني هاشم، سخاوت بني اميه و فخر و فخامت ثفيف تبلور يافته  است.

نقل است روزي علي اكبر(ع) به نزد والي مدينه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پيغامي را خطاب به او ميبرد، در آخر والي مدينه از علي اكبرسئوال كرد نام تو چيست؟ فرمود: علي سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علي آن شخص عصباني شد، و چند بار گفت: علي، علي، علي، «ما يُريدُ اَبُوك؟» پدرت چه مي خواهد، همه اش نام فرزندان را علي مي گذارد، اين پيغام را علي اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسين (ع) برد، ايشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنايت كند نام همه ي آنها را علي مي گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نمايد نام همه ي آنها را نيز فاطمه مي گذارم. 
 درباره شخصيت علي اكبر(ع) گفته شد، كه وي جواني خوش چهره، زيبا، خوش زبان و دلير بود و از جهت سيرت و خلق و خوي و صباحت رخسار، شبيه ترين مردم به پيامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگي را از جدش علي ابن ابي طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. در روايتي به نقل از شيخ جعفر شوشتري در كتاب خصائص الحسينيه آمده است: اباعبدالله الحسين هنگامي كه علي اكبر را به ميدان مي فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:«يا قوم، هولاءِ  قد برز عليهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... اي قوم، شما شاهد باشيد، پسري را به ميدان مي فرستم، كه شبيه ترين مردم از نظر خلق و خوي و منطق به رسول الله (ص) است بدانيد هر زمان ما دلمان براي رسول الله(ص) تنگ مي شد نگاه به وجه اين پسر مي كرديم.

بنا به نقل ابوالفرج اصفهاني، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومين خليفه راشدين) ديده به جهان گشود.اين قول مبتني بر اين است كه وي به هنگام شهادت بيست و پنج ساله بود. در برخي روايات هم سن ايشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وي در مكتب جدش امام علي بن ابي طالب (ع) و در دامن مهرانگيز  پدرش امام حسين(ع) در مدينه و كوفه تربيت و رشد و كمال يافت.

امام حسين (ع) در تربيت وي و آموزش  قرآن ومعارف اسلامي و اطلاعات سياسي و اجتماعي به آن جناب تلاش بليغي به عمل آورد و از وي يك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتي همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگيخت.

به هر روي علي اكبر(ع) در ماجراي عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسين(ع)بود و با دشمنانش به سختي مبارزه مي كرد. شيخ جعفر شوشتري در خصائص نقل مي كند: هنگامي كه اباعبد الله الحسين عليه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا مي كرد، حالتي به حضرت(ع) دست داد بنام نوميه و در آن حالت مكاشفه اي براي حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون» علي اكبر(ع) در كنار پدر بود، و مي دانست امام بيهوده كلامي را به زبان نمي راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودي؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان ديدم اين كاروان مي رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علي اكبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نيستيم؟ حضرت فرمود: آري ما بر حق هستيم. علي اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكي نداريم،

گفتني است، با اين كه حضرت علي اكبر(ع) به سه طايفه معروف عرب پيوند و خويشاوندي داشته است، با اين حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهيان يزيد، هيچ اشاره اي به انتسابش به بني اميه و ثفيف نكرد، بلكه هاشمي بدون و انتساب به اهل بيت(ع) را افتخار خويش دانست و در رجزي چنين سرود:

أنا عَلي بن الحسين بن عَلي نحن  بيت الله آولي يا لنبيّ

أضربكَم با لسّيف حتّي يَنثني ضَربَ غُلامٍ هاشميّ عَلَويّ

وَ لا يَزالُ الْيَومَ اَحْمي عَن أبي تَاللهِ لا يَحكُمُ فينا ابنُ الدّعي

وي نخستين شهيد بني هاشم در روز عاشورا بود و در زيارت شهداي معروفه نيز آمده است:السَّلامُ عليكَ يا اوّل قتيل مِن نَسل خَيْر سليل. علي اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دويست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانيد و سرانجاممرّه بن منقذ عبدي بر فرق مباركش ضربتي زد و او را به شدت زخمي نمود. آن گاه ساير دشمنان، جرأت و جسارت پيدا كرده  و به آن حضرت هجوم آوردند و وي را آماج تيغ شمشير و نوك نيزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانيدند.

امام حسين(ع) در شهادتش بسيار اندوهناك و متأثر گرديد و در فراقش فراوان گريست و هنگامي كه سر خونين اش را در بغل گرفت، فرمود:ولدي علي عَلَي الدّنيا بعدك العفا (فرزندم علي ،ديگر بعد از تو اف بر اين دنيا

در مورد سنّ شريف وي به هنگام شهادت، اختلاف است. برخي مي گويند هجده ساله، برخي مي گويند نوزده ساله  و عده اي هم مي گويند بيست و پنج ساله بود.اما از اين كه وي از امام زين العابدين(ع)، فرزند ديگر امام حسين(ع) بزرگتر يا كوچك تر بود، اتفاقي ميان مورخان و سيره نگاران نيست. روايتي از امام زين العابدين(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر اين كه وي از جهت سن كوچك تر از علي اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: كان لي اخ يقال له عليّاكبر منّي قتله الناس ...

مقبره حضرت علي اكبر عليه السلام  در كربلاي معلي پايين پاي اباعبدالله الحسين عليه السلام است و در سلام زيارت عاشورا منظور از و علي علي ابنالحسين ، آقا علي اكبر عليه السلام مي باشد.

حضرت ابالفضل(ع) و حضرت علي اكبر(ع) در كربلا چند سال داشتند؟ آيا ازدواج كرده بودند؟ با چه قبيله اي، اسم همسر و فرزندان آن بزرگواران چه بود؟ آيا در كربلا حضور داشتند؟

حضرت ابوالفضل العباس(ع)، با لبابه دختر عبيدالله بن عباس، پسر عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، ازدواج نمود. (ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبيري، نسب قريش، دارالمعارف للطباعه و النشر، 1953 م، ج1، ص 79؛ المحبّر، ابو جعفر محمد بن حبيب البغدادي، بيروت، منشورات دار الافاق الجديده؛ بي تا، ج 1، ص 44 )لبابه، از بانوان بزرگ زمان خويش بود و در فضايي آكنده از نور و قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحي، ديده به جهان گشوده و در سايه سار «قرآن و عترت» تربيت يافته بود. مادر لبابه، ام حكيم جويري دختر خالد بن قرظ كناني است. (عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، نجف، مطبعة الحيدريه، بي تا، ص195)

تاريخ ازدواج: تاريخ ازدواج چندان مشخص نيست اما از سن فرزندان حضرت عباس(ع) مي توان حدس زد كه ازدواج او بين سال هاي 40 تا 45 هجري صورت گرفته و اينكه سن او هنگام ازدواج بيست سال بوده است، (حسين عماد زاده، زندگاني قمر بني‌هاشم، اول، كتابفروشي اسلاميه، 1322 شمسي، ص 26)

فرزندان حضرت: ثمره اين پيوند فرزنداني به نام هاي عبيدالله، فضل، حسن، قاسم و يك دختر بود. (عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، نجف، مطبعة الحيدريه، بي تا، ص 195) اما بين تاريخ نگاران در تعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.
برخي، حضرت عباس(ع) را صاحب دو فرزند به نام هاي عبيدالله و فضل دانسته اند(السيد عبدالمجيد الحائري، ذخيرة الدارين، نجف، مطبعة المرتضوية، 1345 ق، ج 1، ص 145؛ وسيله الدارين، ص 278) و برخي ديگرعبيدالله، حسن و قاسم(بطل العلقمي، ج 3، ص 429)و برخي نيز عبيدالله و محمد را فرزندان او بر شمرده اند.

پس از شهادت حضرت عباس(ع) و فرزندان او در كربلا، لبابه به عقد زيد بن الحسن(ع) «فرزند امام مجتبي(ع)» در آمد و از او صاحب دختري به نام نفيسه گرديد.

سن حضرت هنگام شهادت: حضرت ابوالفضل العباس در سال 26 ه.ق به دنيا آمد(بحارالانوار، ج 45، ص 39). ودر دهم محرم سال 61 هجري قمري به شهادت رسيدند لذا سن آن بزرگوار در روز عاشورا بايد 34 يا 35 سال باشد.
آيا در كربلا فرزندان حضرت حضور داشتند؟عده ای از مورخان نوشته اند که عباس بن علی(ع) در کربلا خانواده خود را به همراه برده بود و در خیمه ای مجزا اسکان داده بود. و در روز عاشورا ابتدا دو فرزند خود را به میدان فرستاد و هر دو به شهادت رسیدند. آن گاه خود به میدان و یا به طرف شریعه فرات رفت. و برخی دیگر از مورخان معتقدند که فرزندان عباس بن علی(ع) در مدینه بودند و در کربلا حضور نداشتند. قول اخیر مشهورتر و صحیح تر می باشد.

حضرت علي اكبر (عليه السلام)

سن حضرت: مرحوم مقرّم مي نويسد: علي اكبر در روز يازدهم شعبان(انيس الشيعه، سيد محمدعبدالحسين هندي كربلائي) سال 33هجري- دو سال قبل از كشته شدن عثمان(الحدايق الورديه) به دنيا آمد. و اين موافق است با قول ابن ادريس(ره) در «سرائر» كه فرموده: حضرت علي اكبر در خلافت عثمان چشم به دنيا گشود.

پس در روز عاشورا آن بزرگوار 27ساله بوده و تاييد مي شود به اتفاق مورّخين و علماء علم نسب كه حضرت علي اكبر از امام سجّاد (ع) بزرگتر بوده، و امام سجّاد (ع) در روز عاشورا 23سال داشته اند، و اينكه بعضي سن آن جناب را 17يا 19سال نقل كرده اند، با اين اتفاق مغاير است، مضافاً بر اينكه شاهدي بر قول خود ندارند. (زندگاني قمر بني هاشم و علي اكبر، مقرم، ص 12)
ابن شهر آشوب (ره) مي نويسد: علي اكبر هيجده سال داشت، و گفته شده 25سال بوده است.( مناقب: 4/ 109)
محدّث قمي (ره) گويد: در سن علي اكبر اختلافي عظيم است،ابن شهر آشوب و محمّد بن ابي طالب گويند؛ 18ساله بوده، و شيخ مفيد او را 19ساله دانسته( ارشاد 2/ 109)، بنابراين از امام زين العابدين (ع) كوچك تر بوده است. و بعضي گويند 25ساله بوده و غير از اين هم گفته اند. پس علي اكبر از برادرش امام سجاد (ع) بزرگتر بود و اين اصلح و اشهر اقوال است. از شيخ اجل ابن ادريس در خاتمه كتاب حج نقل مي كند كه حضرت علي اكبر بزرگتر بوده، و آن جناب در زمان خلافت عثمان متولد شده است، و از جدّش اميرالمؤمنين(ع) روايت كرده است، و شعراء‌ در مدح او اشعار سروده اند.

ابن ادريس در رد كساني كه مي گويند علي اكبر كوچك تر بوده مينويسد:‌ در اين باب بايد به خبرۀ‌ اين فن كه علماء‌ نسب و تاريخ و اخبارند، مانند زبير بن بكار رجوع نمود، و نام جمعي را مي برد كه همگي علي اكبر (ع) را بزرگتر مي دانند و بر اين قول اتفاق دارند.
مرحوم ملا هاشم مي نويسد:‌ آن حضرت 25ساله بوده كه دو سال از حضرت زين العابدين(ع) بزرگتر بوده، و احتمالاً اين قول اقوي مي باشد.

مرحوم مقرّم و بسياري از مورّخين نقل كرده اند:‌كه حضرت علي اكبر(ع) از امام سجاد(ع) بزرگتر است. (زندگاني قمر بني هاشم و علي اكبر، مقرم ،ص 356)

عدّه اي چون شيخ مفيد(ره) در « ارشاد» و طبرسي(ره) در«اعلام الوري» مي گويند:‌ امام سجّاد (ع) بزرگتر بوده بدون اينكه شاهدي بياورند.(زندگاني قمر بني هاشم و علي اكبر، مقرم، ص 16-20)

ازدواج حضرت علي اكبر(ع) و فرزندان آن بزرگوار: اگر بگوييم آن جناب هنگام شهادت 25سال يا بيشتر داشتند حتماً‌ ازدواج كرده بودند، چون اين بزرگوار تارك اين سنّت عظيمه نخواهند بود. در حديثي «كافي» و «تهذيب» و «‌قرب الاسناد» روايت نموده اند كه بزنطي از حضرت رضا (ع) سئوال كرد:‌ آيا مي شود زني را با امّ ولد پدر آن زن تزويج نمود؟ فرمودند:‌ بلي، گفت: به ما خبر رسيده كه حضرت سجّاد (ع) چنين نمودند؟ يعني دختر امام حسن مجتبي(ع) و كنيز امّ ولد آن حضرت را تزويج نمودند.
امام رضا(ع) فرمودند:‌ چنين نيست بلكه حضرت سجّاد(ع) دختر امام حسن(ع)، و نيز امّ ولد از حضرت علي اكبر(ع) كه در كربلا شهيد شده بود را تزويج نمودند. وسائل العرب: 10/111 ، مجمع البحرين: 6/127، مصباح/619)
همچنين با توجه به زيارتنامه‌هاي حضرت به نظر مي‌رسد که ايشان نيز داراي اهل و عيال بوده‌اند. زيارت نامه ايشان اينگونه است: صلى الله عليک و على عترتک و اهل بيتک و آبائک و ابنائک.(كامل الزيارات/239ب 79 زيارت 18)، همچنين سفارش امام صادق (ع) به ابو حمزه ثمالى که فرمود: چون به قبر حضرت رسيدي، «ضع خدک على القبر! و قل: صلى الله عليک يا ابا الحسن!» که با توجه به اين فراز، ايشان فرزندى به نام حسن داشته است.به علاوه بنا بر برخى روايات، نظير روايت «احمد بن نصر بزنطي»، حضرت على اکبر(ع)، ام ولد (کنيز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است. هرچند برخى از علماى انساب تصريح کرده‌اند که از آن بزرگوار اولادى نمانده و نسل امام حسين(ع) تنها از طريق امام چهارم حضرت سجاد(ع) ادامه پيدا کرده است.

حضرت علی اکبر (ع)؛ اولین شهید کربلا

علی ابن الحسین « علی اکبر » و ویژگیها

« علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب »، در اوایل خلافت عثمان بن عفان به دنیا آمد. وی از جدش علی بن ابی طالب علیه السلام روایت نموده است: مادرش« لیلی» دختر« ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی » است.علی اکبر، در گفتار و وجاهت و تناسب اندام و خلق و خوی همانند جدش رسول خدا بوده است.


روزی معاویه از اطرافیان خود پرسید: به نظر شما چه کسی سزاوارتر است به خلافت؟ اطرافیان پاسخ دادند: تو. معاویه گفت: نه سزاوارترین مردم به خلافت علی بن الحسین است؛ چرا که جدش رسول خداست و در وی شجاعت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی ثقیف موج می زند.


کنیه آن حضرت « ابوالحسن » و لقبش علی اکبر است.بنابر صحیح ترین اقوال درباره سن آن حضرت، وی بزرگترین فرزند امام حسین علیه السلام است. برخی سن مبارک ایشان در هنگام شهادت بیست و پنج سال نوشته اند.از بنی هاشم علی اکبر اولین کسی است که در کربلا به شهادت رسیده است.


خواب امام حسین علیه السلام و پرسش علی اکبر

در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه السلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد. امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت:« انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین »

فرزندش علی اکبر پیش آمد و گفت:« ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟ » فرمود:« پسرم. لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که می‌گفت:« این گروه می‌روند و مرگ نیز به سوی آنها می رود.»دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد».


علی اکبر گفت:« پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟»

فرمود:« چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.»

علی اکبر گفت:« پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم»

امام حسین علیه السلام به او فرمود:« خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند»

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی *** تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او عمری ستانم جاودان *** او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ

 

مبارزات حضرت علی اکبر در روز عاشورا

علی اکبر در روز عاشورا پس از آن که از پدرش اجازه مبارزه گرفت، به سپاه کوفه حمله کرد، و چنین رجز خواند:« من علی، پسر حسین فرزند علی هستم. به خدا سوگند که ما به رسول خدا از همه کس نزدیک تریم. آن قدر با نیزه با شما بجنگم که نیزه ام خم شود.از پدرم حمایت می کنم و با شمشیر بر شما ضربتی فرود می آورم که زیبنده جوان هاشمی علوی است. پسر زیاد کجا و حکم‌کردن درباره ما کجا.»


وی چندین بار بر سپاه دشمن تاخت و بسیاری از سپاهیان کوفه را کشت.روایت شده است که آن بزرگوار با این که تشنه بود، 120 نفر را کشت. آن گاه نزد پدر آمد و در حالی که زخم های زیادی برداشته بود، گفت:« ای پدر، عطش مرا کشت و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخت. آیا جرعه آبی هست که توان ادامه رزمیدن با دشمنان را پیدا کنم؟»

 

امام علیه السلام گریست و فرمود:«آه، پسرم! اندکی دیگر به مبارزه خود ادامه بده. دیری نمی گذرد که جد بزرگوارت، رسول خدا، را زیارت کنی، و او تو را از آبی سیراب کند که هرگز احساس تشنگی نکنی»

برخی از مورخان نوشته اند امام علیه السلام به او فرمود:« پسرم! زبان خود را نزدیک بیار!» و سپس زبان او را در دهان گرفت و مکید، آن‌گاه انگشتری خود را به او داد و فرمود:« آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن بازگرد. امیدوارم که هنوز روز به پایان نرسیده، جدّت رسول خدا جامی به تو بنوشاند که هر گز تشنه نگردی.»


علی اکبر به میدان بازگشت و این رجز را خواند:« جنگ است که جوهر مردان را آشکار می سازد. درستی ادعاها پس از جنگ ظاهر می‌شود. به خدای عرش سوگند، که از شما جدا نگردم مگر آن که تیغ‌های شما غلاف شود.»و همچنان رزمید تا آن که تعداد افرادی که به دست او به هلاکت رسیدند به 200 نفر رسید.

کیفیت شهادت حضرت علی اکبر

پس از حملات پی در پی علی اکبر به سپاه دشمن و کشته شدن بسیاری از آنان، دشمن از کثرت کشته شدگان به خروش آمده بود.لشگریان عمر بن سعد از کشتن علی بن الحسین پرهیز می کردند، ولی « مرة بن منقذ عبدی » که از دلاوری های او به تنگ آمده بود، گفت: گناه همه عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم!


پس علی اکبر به او رسید در حالی که بر آن سپاه حمله ور بود. مرة بن منقذ راه را بر او گرفت و با نیزه ای او رااز اسب بر زمین انداخت، آن گروه در اطراف او جمع شدند و با شمشیر پاره اش کردند!

بعضی نقل کرده اند که مرة بن منقذ ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با شمشیر ضربتی به فرق آن بزرگوار وارد کرد که فرق مبارکش شکافت و او دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهراً خون روی چشمانش را گرفته بود او را در میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد.


در این هنگام بود که فریاد زد: السلام علیک یا ابتاه! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کرد و او امشب در انتظار توست.تو را سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن. و آن گاه فریاد زد و به شهادت رسید.

 امام حسین و خاندانش در سوگ حضرت علی اکبر

روز عاشورا پس از شهادت علی اکبر، امام حسین علیه السلام بر بالین فرزندش آمد، صورت به صورتش نهاد و گفت:« خدا بکشد گروهی را که تو را کشتند، گستاخی را از حد گذراندند و حرمت رسول خدا را شکستند. پس از تو خاک بر سر دنیا باد!» صدای گریه امام بلند شد، به گونه ای که کسی تا آن زمان نشنیده بود.


آن گاه سر علی را بر دامان گرفت و در حالی که خون از دندان‌هایش پاک می‌کرد، بر صورتش بوسه زد و گفت:« فرزندم! تو از محنت دنیا آسوده شدی و به سوی رحمت جاودانه حق رهسپار گشتی. پدرت پس از تو تنها مانده است، ولی به زودی به تو ملحق خواهد شد»

در این هنگام زینب کبری با شتاب از خیمه بیرون آمد، در حالی که فریاد می زد:« ای برادرم، و ای پسر برادرم!» و خود را بر روی علی اکبر افکند.


امام حسین علیه السلام او را بلند کرد و به خیمه بازگرداند، و به جوانان دستور داد جسد علی را از میدان بیرون ببرند. آنان پیکر علی اکبر را در برابر خیمه ای که در مقابل آن مبارزه می کردند بر زمین نهادند.

امام حسین علیه السلام محزون و دلشکسته به خیمه بازگشت. سکینه پیشش آمد و سراغ برادرش را گرفت. امام خبر شهادت او را به دخترش داد. سکینه در حالی که فریاد می‌زد، خواست از خیمه خارج شود. امام حسین علیه السلام اجازه نداد و فرمود:« ای سکینه! تقوای خدا پیشه کن و شکیبا باش!»

سکینه گفت:« ای پدر! کسی که برادرش را کشته اند چگونه صبر کند؟!»


نظرات شما عزیزان:

سجاد
ساعت12:28---9 خرداد 1394
سلام ممنون میشه تبادل لینک داشته باشیم؟

یه حزب اللهی
ساعت11:02---9 خرداد 1394
ولادت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 4 خرداد 1394برچسب:میلاد,حضرت علی اکبر,روز جوان,21 آگوست,زندگی نامه,کربلا,عاشورا,شهادت,11 شعبان, ] [ 11:8 ] [ عزت اله محسنی پور ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

گــــــــزدون

روســـــتای گــزدون، بخش پاتاوه، شهرســتان دنا، استان کهگیلویه و بویراحــــــمد. بخش پاتاوه علیرغم نیروهای انسانی مستعد و متعهد و داشتن نعمت های خدادادی فراوان همانند آب، منابع طبیعی، منابع زیر زمینی، موقعیت مناســـب مکانی، طبیعت زیبا و بکر و از همه مهمتر قرار گرفتن در پیشانی ورودی به پایتـــخت طبیــــعت ایران، استان کهگیلویه و بویراحمد و ... هنوز دارای محرومیـــــــــــت های فراوانی در بسیاری از زمینه هاست. در دنیای امروزی که به عنوان عصر ارتباطات معرفی شده است کسی از قافله عقب نمی افتد که بتواند اطلاع رســـــانی در تمامی زمینه ها اعم از پیشــــــــرفت یا عقب افتادگی در تمامی حوزه ها را داشتــــــــه باشد. و لذا عزیزان به خصوص جوانان و اهالی قلم دست به کار شوند و هر آنچـــــــه در توان دارند نسبت به معرفی و بازتاب اخبار و پتانسیل های بالقــــــــوه و بالفعل این بخش به ظاهر محروم ولی دارای غنای انسانی بالا اقدام کنند. این وبلاگ آماده دریافت نقطه نظـــــــــرات و پیشنهادات و مطالب شما و انتشار آن با نام خودتان در سایت روستای گزدون را دارد. با تشکر مجدد shahintizbal@yahoo.com
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1394
فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 458
بازدید دیروز : 166
بازدید هفته : 719
بازدید ماه : 1688
بازدید کل : 360430
تعداد مطالب : 143
تعداد نظرات : 185
تعداد آنلاین : 1


آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس